برگرفته شده از سایت تبیان
بالاترین مقامی که انسان میتواند به آن دسترسی پیدا کند، مقام قرب الهی یا قرب ربوبی است.
منظور از قرب ربوبی این است که آدمی به مقامی برسد که ربط خود را به خدا دریابد. دریابد که سراسر موجودات عالم آفرینش عین ربط به او هستند. همه موجودات عالم نه وابسته، که عین وابستگی به او هستند.
« یا ایُّها النّاسُ اَنتُمُ الفُقَراءُ اِلیَ اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الغَنیُ الحَمیدُ ؛
ای مردم ، همه شما به خدا نیازمندید اوست بی نیاز و ستودنی.» (فاطر/ 15)
اینکه میگوییم منظور از کمال نهایی رسیدن انسان به مقامی است که فقر خویش و وابستگی خود را به خدا درک کند، مراد درک حضوری و شهود عرفانی است. یعنی انسان به آن مقامی دست یابد، که به جز خدا به چیزی توجه نداشته باشد؛ وجود او عین خلوص شده و هیچ عملی از او جز برای رضای خدا، سرنزند. انسانی که به این مقام دست مییابد هیچ گونه استقلالی برای خود قایل نبوده و در یک ارتباط دایمی و شهود عرفانی با خدا به سر میبرد. در این مقام و مرتبه است که دیگر اثری از خود و منیّت برای او باقی نیست، هر چه هست، خداست و بس.
علی علیهالسلام در رابطه با همین درک حضوری و شهود عرفانی میگوید:
« لَمْ اَعبُدُ رَبّاً لَمْ ارَه ؛ خدایی را که ندیده باشم، نپرستیدهام.»
این مقام را مقام فنای انسان در ذات اقدس الهی نیز گفتهاند. البته فنا نه به معنای اتحاد با او که برخی از متصوفه پنداشتهاند، بلکه فنای همه حال و احوالات نفسانی و منیّتها و این فنا نیز به دو گونه صورت میگیرد:
آنکه زندگانی طبیعی و حیات مادی آنها باقی بوده و در اینحال موفق به مقام فنا میشوند، و این فنا قبل از موت پیدا میشود، و در این صورت افراد مومن و مخلص که راهی را به سوی خدا پیمودهاند، با وجود حیات دنیوی فانی میشوند.
فنا برای کسانی که زندگی طبیعی و حیات مادی و دنیوی خود را از دست دادهاند، و مراحل برزخ و قیامت را بعد از این دنیا طی کرده، و از مقربین و مخلصین بودهاند، اینان که بدن خود را رها کرده و جسمی ندارند، و برزخ و قیامت را نیز رها کرده و در حرم حق واردشدهاند.
انسانی که به مقام فناء فی الله میرسد از ویژگیها و خصوصیاتی برخوردار میشود که در اینجا به نقل دو حدیث در این زمینه اکتفا میکنیم تا آثار قرب ربوبی تا حدودی آشکار شود.
« ما یَتَقَرَّبُ اِلَیِّ عَبْدی بِشَیءٍ احَبٌ اِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَیْهِ و اِنَّهُ لَیَقَرَّبُ اِلَیَّ بِالنَّوا"فِلِ حَتیّ اُحِبَّهُ فَاِذا احْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الذّی یَسْمَعُ بِه وَ بَصَرَهُ الَّذی یَبْصُرُبِهِ وَ لِسانَهُ الَّذی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ التِّی یَبْطِشُ بِها أنْ دَعانی اجَبْتُهُ و اِنْ سَالَنی اعْطَیْتُهُ ؛ بنده من تقرب نمیجوید به چیزی نزد من که محبوبتر باشد نزد من از آنچه بر او واجب کردهام و هر آینه بنده من به وسیله نوافل و مستحبات به من تا آنجا نزدیک میشود که من او را دوست میدارم و چون او را دوست داشتم من گوش او میشوم که با آن میشنود و چشم او میشوم که با آن میبیند و زبان او میشوم که با آن سخن میگوید و دست او میشوم که با آن میگیرد، اگر مرا بخواند اجابتش میکنم و اگر از من چیزی بخواهد به او میدهم.»
بنابراین حدیث، انسان بر اثر مقام قرب ربوبی تا آنجا پیش میرود که خواست و ارادهاش به اذن خدا مانند خواست و اراده حق تعالی در جهان عمل میکند. دیدنش، دیدن خدا و شنیدنش، شنیدن خدا و دستش دست خدا میشود. یعنی همه اعمال او رنگ خدایی پیدا میکند و میتواند در عالم خارج به اذن خدا دخل و تصرف کند. به بیان دیگر میتواند حاکم بر قوای طبیعی شود. از اینها گذشته، او در این مقام مستجاب الدعوه میشود. یعنی هر گاه از خدا چیزی بخواهد،خدا هم به او میدهد.
«اِنِّ لِلّهِ عِباداً اطاعُوُه فِیما ارادَ فَاَطاعَهُمْ فیما اَرادوا یَقُوُلُونَ لِشَّیءٍ کُنْ فَیَکُوُنَ ؛ برای خداوند بندگانی است که خدا را در آنچه اراده کند، اطاعت میکنند. پس خدا نیز آنها را در آنچه بخواهند، اطاعت میکند. آنها به چیزهایی که بخواهند، میگویند بشو! پس میشود.»